حوریهحوریه، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر یعنی زندگی

من مامان ۲تا فرشته هستم

حوریه میخاد دندون در بیاره

از دیشب تا حالا دخترکوچولوم تب کرده می دونم که بخاطر دندوناشه درد داره و سرش داغه ، مرتب قطره استامینوفن بهش میدم، بابایی براش ژل مسکن خریده ،اشتهاش کم شده و خوب شیر نمیخوره، تو همین یک روز چشمای قشنگش گود شده ... کاشکی میتونستم درداتو به جونم بخرم عزیزم..مامانی طاقت دیدن اشکاتو نداره ...
2 خرداد 1393

عزیزم عاشقتم

نازگلم...این روزها چنان از بازی با تو و خنده های شیرینت سرمست میشوم که آرزو میکنم که هیچ گاه این روزها تمام نشود...این روزها زیباترین روزهای زندگی من است و من پیوسته خدای مهربان را حمد و سپاس میگویم   ...
29 ارديبهشت 1393

تو می تونی

  فرشته کوچولو چند روزیه که سعی میکنه چهاردست وپا حرکت   کنه زانوهاشو خم میکنه دستاشو عصا میکنه وخودشو بلند   میکنه میخواد بره جلو ولی زمین میخوره اما دوباره بلند میشه   وتلاش میکنه.اینقده ذوق میکنه بچه ام   الهی مامان قربون دست و پای کوچولوت بره     ...
29 ارديبهشت 1393

ماه ششم

گل دختر هر روز صبح که از خواب بیدار میشه زیباتر و شیرین تر از روز قبله دخملم علاقه عجیبی به گوشی تلفن و دستگیره در و کلید پنکه سقفی داره       اینم سوغات کربلاست که عزیز برای شما و نغمه آورده ...
28 ارديبهشت 1393